مقایسه حکمت اشراق و مشا

سهروردی از مراغه با تعلیم نزد مجدالدین جیلی کوششهای فلسفی خود را از حکمت مشا اغاز کرد.عوامل بسیاری در تعالی و تکوین اندیشه فلسفی  او دخالت داشت که موجب رویکرد وی اشراق شد .برای مثال کشف و شهود از عوامل تعالی بخش در اندیشه ی حکمت سهروردی است وی بعدها حکمت مشا و اشراق را با هم سازگار کردو این از مهمترین دلایل بر عدم بکارگیی منبع ایران در حکمت شراق است.به هر حال اونوشته های اثار خود را به تاسی از حکمت مشا نوشت در حالی که این حکمت را بی نیاز از ذوق اشراق نمیداند.جلال الدین دوانی می گوید:(سهروردی از حکمت مشا دفاع می کرد تا اینکه برهان پروردگار او را به افقی دیگر رهنمون می گردد)سخن دوانی موید این مطلب است که حکمت بحثی مشائی نیز به فقه نورالانوار باز می گردد. 

تثبیت ارتباط میان حکمت ذوقی و بحثی به طور خاص برامده از اندیشه های سهروردی و محی الدین ابن عربی است. 

جلال الدین دوانی در قرابت میان عقل فعال مشائی و ارباب انواع اشراق می گوید:منظور سهروردی از رب النوع انسانی همان عقل فعال مشائیان است. 

سهروردی در موارد بسیاری با اراء مشائیان به تسامح رفتار کرده است برای نمونه در هیاکل النور عقل فعال را(پدر) و (رب طلسم نوع انسانی)و (مفیض و مکمل کمالات علمی و عملی نفوس) دانسته د حالی که حکما روح القدس را عقل فعال نامیده اند.از عباراتی در مطارحات بر می اید که نظریه عقل فعال مشائیان منسوخ شده و نظریه ارباب انواع اشراقیان جایگزین ان شده است. قصاب باشی در این باره می گوید:جواهر مجرد نخستین همان عقول دهگانه طولی یا انواع مجرد عالی اند که اشراقیان ودر راس انها سهروردی قائل بدان بوده ودر واقع جایگزین اشراقی مثل افلاطونی عقول دهگانه مشائی هستند. 

حکمت اشراق اگر چه متکی بر مبانی شهودی  معینی در ورای بحث است اما نظام فکری او کاملا متضاد یا متفاوت با حکمت مشا نیست. در حقیقت به نظر سهروردی حکمت مشاءمبدا حرکت و جزء لازم و جنبه های معینی از روش متاسی اشراقی است. تنها در مقایسه حکمت مشاء می توان دریافت که حکمت اشراق قصد دارد گه ساحت نظر انان را از اشیاء و عالم گسترش دهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد